فرهنگ > هنر – وقتی میلیونها آدم روزشان را از آنچه باید دیرتر شروع کنند و داغداغ چای تلخی سر بکشند و لیوان شیری که سرمایش در تمام بدنشان رخنه کند، گاهی اتفاقات عجیبی هم رخ میدهد.
چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۸۵ – ۱۳:۴۵:۵۱ | کد مطلب: ۹۶۸۵
انگار بعضی آدمها هنوز دغدغههایی دارند وحسهایی که شاید این روزها به سختی میشود در آدمهای دیگر پیدایشان کرد. آنها کاری میکنند که از کارهای روزانه خیلی از ما عجیبتر است. یکی از آنها یکمرتبه میآید و برای اولین بار، آثاری خلق میکند که نمیتوان بدون چشم مسلح آن را مشاهده کرد.
ترافیک عصرگاهی، هر عیبی که داشته باشد، یک حسن دارد؛ بهانه خوبی است برای بدقولیها و دیررسیدنها ولی «مرتضی نداف»، هنرمند جوان ایرانی چند دقیقه پیش از ساعت قرارمان تماس میگیرد و پیشاپیش، از تاخیرش عذرخواهی میکند.
تمام راه درانتظار دیدن او و کارهایش هستم. برایم گفتهاند او هنرمندی است که برای اولین بار اشعار مختلف و آیات قرآنی را با استفاده از هنر سوخت روی تابلوهایی از چوب و دانههای «ارزن» و «گندم» به نگارش در آورده است.
او کوچکترین قرآن چوبی جهان با ابعاد هر صفحه حدود یک سانتیمتر، کوچکترین زیارت عاشورا با ابعادی حدود ۷سانتیمتر و ریزترین «بسمالله» جهان را بر ساقه گندم با ضخامتی به اندازه یک مو خلق کرده است؛ ضمن آنکه مرتضی هماکنون مشغول نگارش «آیهالکرسی» روی دانه ارزن است. نگارش آیهالکرسی به همراه ۷بار «سوره حمد» و ۱۴مرتبه «قلهوالله» روی دانههای گندم هم یکی از عجیبترین کارهای اوست.
او که متولد شهر کاشمر است، نزدیک به ۷سال پیش به تهران آمد.
«برای سربازی آمدم تهران… هفت سال پیش… سرم خورد به سنگ و همینجا موندگار شدم… بعد از خدمت، یهمدتی خادم افتخاری مسجد شدم».
در این مدت او با هنر مینیاتور، خط و موسیقی هم آشنا شده است.
انتخاب محل مصاحبه را به من میسپرد و من به گمان آنکه با یک کارگاه هنری روبهرو خواهم شد، کارگاه را انتخاب کردم. آدرس را دوباره زیرورو میکنم اما تمام این مجتمع را مغازههای عینکفروشی پر کردهاند. یکدفعه شک میکنم که آدرس را درست آمدهام یا نه!
مرد جوانی با کت و شلواری اتوکشیده با جعبهای نی در دست، از کنارم میگذرد، اطراف مجتمع میگردد و بعد با احتیاط نزدیک میشود.
« شما از روزنامه همشهری آمدهاید؟»
تایید که میکنم، سلام و علیک گرمی میکند و مرا به طبقه سوم راهنمایی میکند. در آسانسور برایم توضیح میدهد که این دفتر را با دوستانش راه انداخته و قرار است پایگاهی برای حمایت و عرصه آثار هنرمندان جوان و گمنامی باشد که بضاعت چندانی ندارند و در حوزه هنرهای قرآنی فعالیت میکنند.
دفتر کارشان اتاق کوچکی است که به زحمت ۱۲متر میشود و… . چند مرد جوان با ورودمان همگی برمیخیزند و «نداف» را استقبال میکنند و با آنکه تفاوت سنی چندانی با او ندارند، همگی او را «استاد» خطاب میکنند. او از آنچه در ذهن داشتهام، جوانتر است؛ تنها ۲۶سال دارد و این، مایه تعجب است؛ هم به خاطر قدرتی که در ارائه هنرش دارد و هم مضمونی که برای آنها انتخاب میکند.
«تمام کارهایم مذهبی است… حتی وقتی میخواهم موسیقی هم کار کنم، ناخودآگاه به سمت موسیقی عرفانی میروم… خطها و مینیاتورهایم هم همه مضمون قرآنی دارند… همه این چیزها ناخودآگاه است؛ انگار کششی از درون، مرا به این سمت میکشاند».
برای انجام کاری در آستان قدس رضوی چند روزی را در مشهد گذرانده است. ریش پروفسوری دارد و صورتش را اصلاح کرده است.
«باید همه چیز دلی باشد… هیچوقت بر اساس معیارهای ظاهری قضاوت نمیکنم».
تابلوهای «نداف» همه یا آبیاند یا قرمز و زرد. در کارهای مذهبیاش میتوان حالت اصالت و کهنگی خودخواسته را مشاهده کرد. مقایسه این آثار با تابلوهای دیگرش، حسی مثل یک عکس سیاه و سفید در مقابل یک عکس رنگی ایجاد میکند.
«این کار سختتر است…فکر میکنم خلاقیت را بیشتر میکند».
در این سالها جز دخترش «الیا» و همسرش که با مهربانی و فداکاری همیشه به خلق آثار هنری او کمک میکنند «هویه» هم مونس شبها و روزهای او شده است.
این هنرمند جوان موخرمایی همین که فرصتی پیش میآید، هویهاش را روشن میکند و بعد با دقت، خطها و نقشونگارها را شکل میدهد.
«پیشتر، از درفش برای نگارش خطها استفاده میشد… روی یک منقل، چند سوراخ درست میکردند و میخها را آنجا میگذاشتند و درش را میبستند… بعد که خوب داغ میشد، شروع میکردند به کار روی چوب».
نداف البته تا حد زیادی مدیون هنرمندی به نام «آقامیرزا» است که حدود ۵۰ سال پیش سمتوسوی جدیدی به این هنر داد. «مرتضی» ولی نخستین هنرمندی است که هنر سوخت را به صورت ریزپردازی انجام داده است. پیش از آن، البته کارهایی روی برنج و عدس با رنگ و خراش خلق شده بود و حالا نداف میگوید که بهترین شیء برای ریزپردازی، گندم است و ارزن و چوب.
وقتی بلند میشود تا یکی از همان آثار ریز را به من نشان دهد، استکان چایش از روی میز میافتد و بعد میخندد. اثر، دانهای از گندم است؛ طرحهای مبهمی روی آن مشخص است و او توضیح میدهد که دیدن این اثر با چشم غیرمسلح و بدون استفاده از ذرهبین و میکروسکوپ امکانپذیر نیست.
تاکنون چند روزنامه خارجی در خصوص فعالیتهایش با او به گفتوگو نشسته اند و «مرتضی» توانسته است در چند برنامه تلویزیونی داخل کشور درباره هنرش صحبت کند. با این وجود، وقتی با او در مورد تلاش برای ثبت کارهایش در کتاب رکوردهای جهانی(گینس) صحبت میکنم، لبخند تلخی میزند و بعد دستهایش را به نشانه تعجب از سوالی که مطرح کردهام، تکان میدهد.
«در ایران، امکان ثبت جهانی در این کتاب وجود ندارد. باید از طریق یکی از کشورهای عربی یا هندوستان اقدام کنم. اگر در گینس ثبت شوم، سالانه مبلغی از درآمدهای کتاب که مبلغ کمی هم نیست، مانند سایر هنرمندانی که نامشان در کتاب آمده به من تعلق میگیرد. شخصا دارم در این زمینه اقدام میکنم ولی این وظیفه دولت است… یعنی دولت باید همانطور که از ورزشکاران و نخبگان علمیحمایت میکند، از هنرمندان هم حمایت کند؛ در غیر این صورت، هویت فرهنگی به خطر میافتد؛ آن وقت است که باید منتظر آسیبهای جدی دیگر بود».
حتما شنیدهاید فردی به خاطر خوردن تعداد زیادی همبرگر در مدتزمان تعیینشده یا چند سال حمامنکردن و نتراشیدن ریش یا موهای سر در سالهای متمادی، نامش در رکوردهای جهانی ثبت شده اما خالق کوچکترین تابلوی جهان که دو شمایل از حضرت علی ع یکی به طول ۷میلیمتر و دیگری به طول ۳میلیمتر بر قطعهای چوب و دانه ارزن، هنوز این امکان را نیافته است.
وقتی بحث به سیاستهای حمایتی کشیده میشود، کمیمأیوس به نظر میآید. با انگشتانش روی میز ضرب میگیرد و با آنکه مدتی از گفتوگو گذشته است، بار دیگر لبخند تلخی میزند.
«رنگبندی، بافت، سن چوب، جنس چوب و… در نتیجه خلق این آثار، اهمیت زیادی دارد؛ همینطور حرارتی که به چوب میدهند. یک هنرمند چطور میتواند به این تواناییها برسد؟»
این را که میپرسم، پاهایش را کمیجابهجا میکند.
«در یک کلام… با استفاده از تجربه میتوان به این تواناییها رسید».
تابلویی از شمایل حضرت علیع درحین تیمار یک کودک یتیم را نشانم میدهد.
«من هیچ وقت هیچ هنری را آموزش ندیدم. همه چیز را خودم یاد گرفتم. انسان توانایی بالایی دارد… شاید چند سال بعد یک استعداد دیگر را درخودم کشف کردم… شروع کار من در هنر سوخت با موسیقی شروع شد… یک روز در تعمیرگاه رادیو و تلویزیون داییام نشسته بودم. هویه را که روشن کردم، دیدم گرمایش روی میز نقش ایجاد کرد. بعد روی نی، آن راتمرین کردم و… .»
تصویری که او از استاد «فرشچیان» با استفاده از حرارت هویهاش روی یک نی ترسیم کرده، قرار است بهزودی در برنامه ویژهای که در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار میشود به او تقدیم شود؛ ضمن آنکه «مرتضی» میخواهد روزی این سازها را به کشورهای آلمان، انگلستان، اتریش وکانادا صادر کند.
ریزترین آثار قرآنی «مرتضی» هماکنون در موزه آستان قدس رضوی نگهداری میشود. همچنین چند موزه در امارات متحده عربی، آلمان و… پیشنهاد خرید آثار قرآنی او را دادهاند.
هویهاش را برمیدارد و آرامآرام، تکهچوب کوچکی را نقش میزند. بهراحتی، انگار نقاشی سادهای با مداد رنگی روی یک کاغذ میکشد. چوب میسوزد و طرحی زیبا خلق میشود که نمیتوان با چشم غیرمسلح از زیباییاش لذت برد.
مرتضی نداف مرد جوانی که همسرش هم تبحر خاصی در هنر او کسب کرده، حالا در آرزوی ثبت نامش در کتاب رکوردهای جهانی «گینس» است تا «الیا» دخترش، وقتی با همکلاسیهای خود در مدرسه گپ میزند، تصویر مردی را به آنها نشان دهد که زیر آن با حروف لاتین نوشته شده است: «مرتضی نداف- ایران».